هان!؟!

در دنیایی که مجمع دیوانگان است چیز عجیبی نیست یک نفر بگوید:" هان !؟!".میدانم شما هم الان زیر لب میگویید :"هان؟".
آخرین مطالب
  • ۱۴ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۳۶ ناتانائیل!
  • ۱۴ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۳۰ کاش!
  • ۰۴ دی ۹۴ ، ۱۷:۴۹ عملیات جشن پتو
  • ۰۴ دی ۹۴ ، ۱۷:۳۸ خدا اینجاست...
  • ۰۴ دی ۹۴ ، ۱۷:۳۲ این رخ دیوانه
  • ۲۴ آذر ۹۴ ، ۱۵:۲۷ چگونه دیوانه شویم!!
  • ۲۴ آذر ۹۴ ، ۰۰:۵۵ به رنگ فرهنگ ،به طعم دود
  • ۱۹ آذر ۹۴ ، ۲۲:۲۴ بدون شرح!
  • ۱۸ آذر ۹۴ ، ۱۸:۲۳ کجایی؟!
  • پربیننده ترین مطالب
    محبوب ترین مطالب
    مطالب پربحث‌تر


    هان!؟!
    بایگانی


    هان!؟!

    در دنیایی که مجمع دیوانگان است چیز عجیبی نیست یک نفر بگوید:" هان !؟!".میدانم شما هم الان زیر لب میگویید :"هان؟".


    ۴ مطلب با موضوع «خط خطی» ثبت شده است



    کاش! میشد چهره ات را نذر کاسه ی چشمم کنی،با این که همه شهردر گوش ات میگویند :"حاجتش نارواست".

    "هان؟!"
    ۱۴ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

    َسلام

    خیلی سخت نیست در زمانه ما کاری کنی که دیوانه محسوب شوی ! ساده ترین کار این ست که بگویی:" سلام".

    اگر باور نمی کنی، داستان من را بخون.من هم مثل تو  فکر میکردم تا اینکه یک روز...

    "هان؟!"
    ۲۴ آذر ۹۴ ، ۱۵:۲۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۶ نظر
    سیگار

    به رنگ فرهنگ، به طعم دود

    لطفا سیگار بکشید .کاری هم به عکس رویش که ریه اش و لاش نشان می دهد ،نداشته یاشید.این ها کار دستان پشت پرده است که نمی گذارند یک دود سیگار خوش از گلوی شما  پایین برود.هیچ جور هم گول  این  حرف  دکتر ها که می گویند:" نیکوتین دارد، 50 نوع سرطان به بارمی اورد.." و از این دست مطالب تخقیق شده را نخورید.این حرف ها برای تشویش اذهان عمومی ست .حتی اگر عکس ریه کباب شدتان را هم اوردند باور نکنید ،بگو یید فتو شاپ است.فقط  تا رمق دارید ،سیگار بکشید.

    احیانا اگر هم خدای نا کرده، دردی و خس خسی، خودتان احساس کردید . باک تان نباشد ،این ها همه  تلقین است.  خون هم بالا بیاورید، باز تلفین است .اصلا تلقین نباشد، شما فقط بکشید . نهایتش مرگ است که ان هم حق است . برویدحال کنید ،این هم مدعایی برای اثبات رسالت سیگارکشیدن . شما را به حق هم می رساند. تازه علاوه براین ها کلاس هم دارد... .پس عزیزانم سیگار بکشید....

    "هان؟!"
    ۲۴ آذر ۹۴ ، ۰۰:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

    کجایی ؟نیستی ؟کی رفته ای که رفتنت را نفهمیدم ؟

    ....دلم لک زده است برای شیطنت و بازیگویشی های تو .مخصوصا  جر زدن هایت. میخواهم دوباره برایم لی لی بکشی ،توپ هفت سنگ جور کنی وبساط الک ودولک را علم.نفست را حبس کنی،بیفتی دنبالم ،زو بکشی. باور کن دلم لک زده است.

     اخ ....باران را نگو .دوست داشتم دوباره باشی من را به شوق بیاوری بروم زیر باران دهانم را باز کنم و دوباره مزه باران را بچشم. قول می دهم نگویم خرس گنده ای مثل من این کار ها را نمیکند .قول می دهم.

    راستی یادم امد.

    دیگر به کشته شدن بره ها نگاه نمی کنم. نمی گذارم پا هایم روی  مرز موزاییک ها قدم بگذارد.

    دوچرخه ام را از انباری بیرون اورده ام ،اندازه من نیست ولی دیگر به او نمی گویم "قراضه "که  نکند تو ناراحت شوی.حیف دندان هایم نمی افتد وگر نه زیر بالشت جایی برایشان  کنار گذاشته ام ومطمئن باش دیگر به تو نمی گویم این حرف ها خرافه است.

    این روز ها تصمیم گرفته ام وقتی کسی حرف بدی به من می زند فقط در جوابش به گویم "ایینه ،ایینه" .اخر تو خیلی روی این چیزها حساس بودی..

    همه این اسمان وریسمان ها رابافتم که دلت را بدست بیاورم .کاش میدانستی من هنوز دوستت دارم.

    " کودک درون من"..کجایی؟ کاش بر میگشتی ؟....

    "هان؟!"
    ۱۸ آذر ۹۴ ، ۱۸:۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر